مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
امیرالمؤمنین! صحرای محشر را تماشا کن به دشت کربلا تکرار حیدر را تماشا کن ولیالله! ویالله دیـگــر را تــمـاشـا کـن دوباره خاطرات جنگ خیبر را تماشا کن پیـمبر را پیـمبر را پیمبر را تـماشا کن بگو الله اکبر جنگ اکـبـر را تماشا کن به تن پوشیده با دست حسینبنعلی جوشن زده بر یاری فرزند زهرا بر کمر دامن خدا گوید تعالیالله پیـمبر گویدش احسن خوراک ذوالفقارش جرعهجرعه خون اهریمن کند تحسین به دست و بازویش هم دوست هم دشمن بیا ای شیر داور شیر داور را تماشا کن سپر گردیده پیش نیزه و شمشیر، پا تا سر رخش قرآن، تنش فرقان، دلش یاسین، لبش کوثر نبی خلق و نبی خلق و نبی خُلق ونبی منظر زمین کربلا صحرای بدر و او چو پیغمبر در امواج خطر از بیم شمشیر علیاکبر فرار و ترس یک دریای لشکر را تماشا کن زبانش دردهان باب و خونش جاری ازحنجر وجودش باغ گل از تیغ و تیر و نیزه و خنجر گلو خشکیده، دل تفتیده، چشم از اشک خونین تر پدر گفت ای همای من مزن از تشنگی پرپر که سیرابت کند با دست خود امروز، پیغمبر بـرو سـقـایی جدت پیـمبر را تماشا کن برو بابا! که اکنون چشم در راهاند قاتلها برو بابا که دریا گردد از خون تو ساحلها برو بابا! که زخمت گل کند تا حشر در دلها برو تا شعلۀ داغ تو گردد شمع محفلها برو پرپر بزن در خون خود مانند بسملها جـمال بیمثـال حیّ داور را تـماشا کن دوباره در اُحد رو کرد آن پیغمبر ثانی دوباره کربلا را کرد با یک حمله طوفانی ز تیر و نیزه دشمن کرد بر رویش گلافشانی تنش گردید از شمشیر، چون آیات قرآنی هزاران زخم خورد و شد هزاران بار قربانی بگرد ای آسمان؛ صدپاره پیکر را تماشا کن دریغا! گشت نقش خاک، سرو قد دلجویش جدا گردید تا پیشانی از هم طاق ابرویش پدر بشتافت ازمیدان و رو بگذاشت بررویش ز اشک دیده زینب شست خون از جعد گیسویش بیا «میثم»! خدا را دیدۀ دل بازکن سویش به سرتاپای او زخم مکرر را تماشا کن |